مطالب امروز: 0
  • تاریخ : دوشنبه - ۱۰ - قوس - ۱۴۰۴
  • برابر با : Monday - 1 - December - 2025
  • ساعت :

    بایگانی‌های هنر و ادبیات - رسانه‌ جوانان

    A Story of Today
    17 نوامبر, 2025
    Youth Art and Literature Association

    A Story of Today

    A Story of Today Every morning when I wake up, my heart trembles— What if this is the last sunrise I ever see? I’ve learned that life does not wait. Today won’t be like yesterday, And tomorrow may never repeat today. Sometimes we think we have time, That there’s always a chance— “I’ll do it […]

    روایت یک دختر افغان از بلوغ
    16 نوامبر, 2025
    انجمن هنر و ادبیات جوانان

    روایت یک دختر افغان از بلوغ

    روایت یک دختر افغان از بلوغ من یک دختر افغان هستم، از دل خانه‌ای ساده در کوچه‌ای پر از خاک و خاموشی. وقتی به سن بلوغ رسیدم، همه چیز تغییر کرد. دیگر فقط بزرگ‌شدن جسم نبود، دنیا هم رفتار دیگری با من پیدا کرد. می‌گفتند: حالا دیگر نباید زیاد بیرون بروی، نباید زیاد بخندی، صدایت […]

    نامه‌ای از آینده…
    انجمن هنر وادبیات جوانان

    نامه‌ای از آینده…

    نامه‌ای از آینده… سال‌ها پس از امروز سلام به خودم، به دختری که امروز در دل سختی‌ها ایستاده، با چشمانی که هنوز به فردا امید دارد… از سال‌هایی دور برایت می‌نویسم، از زمانی که دنیا رنگش فرق کرده، خیابان‌ها آرام‌ترند، و صدای زن‌ها بلندتر و پرشکوه‌تر شده است. در این سال‌ها، کتاب‌هایت چاپ شده، نقاشی‌هایت […]

    روایتی از زندگی من
    انجمن هنر و ادبیات جوانان

    روایتی از زندگی من

    روایتی از زندگی من، من، دختر افغانم… دختری از دیار کهن، رنج‌دیده و صبور؛ تعلیم‌دیده از دل دردها و سکوت‌ها. با چشمانم دیدم، با قلبم لمس کردم، با گوش‌هایم شنیدم و با زبان بسته، طعمی از جنگ خونین را چشیدم. و این‌گونه شدم دختری از تبار صبر و شکیبایی. من تنها آن‌چه را دیده‌ام روایت […]

    به‌سوی راهی دور و دراز روان هستم،
    انجمن هنر و ادبیات جوانان

    به‌سوی راهی دور و دراز روان هستم،

    به‌سوی راهی دور و دراز روان هستم، به‌سوی شهری که زندگی در آن، کارِ هر کسی نیست! گام‌هایم آرام‌تر شده‌اند و نفسم در سینه بند می‌شود. با دلی پُر از اُمید، در دامنِ سبزِ جنگل، از خواب‌های نیمه‌تمامم یاد می‌کنم، از رؤیاهای بلند و پُرامید. اکنون لباسی که در تنم دارم، همچو گلایل‌های نازک، با […]

    نامه‌ی برای وطنم

    نامه‌ی برای وطنم

    نامه‌ی برای وطنم درود بر تو ای قلب تپنده‌ی تاریخ! ای سرزمین آرزوها، ای افغانستان، نامت که بر زبان می‌آید، بغضی گلویم را می‌فشارد؛ چه شهامتی داری، چه صبری، چه بزرگی… تو، خانه‌ی خاموش مردمانت در شب‌های بی‌ستاره‌ی، که هنوز روشنایی می‌بخشند با امید. اگر بخواهم روزی تو را توصیف کنم، خواهم نوشت: تو نفهمیدی، […]

    در سکوت تلخ دوران
    15 نوامبر, 2025

    در سکوت تلخ دوران

    در سکوتِ تلخِ دوران، آدمی برای زنده‌ماندن، سخت در تقلاست. و آن‌که، این سکوت را با هنرنمایی و تصویر، به صدا درمی‌آورد… عشق را عصاره‌ای از جاودانگی می‌داند و کلمات را تسکینی برای زخم‌های پنهان. اوست که از تاریکی، روشنی می‌سازد و از غم، شادمانی می‌آموزد. قلم را در میانِ انگشتان می‌چرخاند و از سرچشمه‌ی […]

    برو بالا