نام کاربری یا نشانی ایمیل
رمز عبور
مرا به خاطر بسپار
A Story of Today Every morning when I wake up, my heart trembles— What if this is the last sunrise I ever see? I’ve learned that life does not wait. Today won’t be like yesterday, And tomorrow may never repeat today. Sometimes we think we have time, That there’s always a chance— “I’ll do it […]
روایت یک دختر افغان از بلوغ من یک دختر افغان هستم، از دل خانهای ساده در کوچهای پر از خاک و خاموشی. وقتی به سن بلوغ رسیدم، همه چیز تغییر کرد. دیگر فقط بزرگشدن جسم نبود، دنیا هم رفتار دیگری با من پیدا کرد. میگفتند: حالا دیگر نباید زیاد بیرون بروی، نباید زیاد بخندی، صدایت […]
روایتی از زندگی من، من، دختر افغانم… دختری از دیار کهن، رنجدیده و صبور؛ تعلیمدیده از دل دردها و سکوتها. با چشمانم دیدم، با قلبم لمس کردم، با گوشهایم شنیدم و با زبان بسته، طعمی از جنگ خونین را چشیدم. و اینگونه شدم دختری از تبار صبر و شکیبایی. من تنها آنچه را دیدهام روایت […]
نامهی برای وطنم درود بر تو ای قلب تپندهی تاریخ! ای سرزمین آرزوها، ای افغانستان، نامت که بر زبان میآید، بغضی گلویم را میفشارد؛ چه شهامتی داری، چه صبری، چه بزرگی… تو، خانهی خاموش مردمانت در شبهای بیستارهی، که هنوز روشنایی میبخشند با امید. اگر بخواهم روزی تو را توصیف کنم، خواهم نوشت: تو نفهمیدی، […]